قصه برق نگاهت مثل یک راز نهفته است
مثل قصه های مجنون پر حرفهای نگفته است
اگه تو بخوای بمونم من میگم با تو می مونم
قلبت رو با هرچی خواستی پای این عشق می نشونم
روزهای سختی دوری دلتنگی اما صبوری
میگم ای خدا چی میشه اون بیاد پیشم به زودی
حرفهای نگفته ساکت توی قلب من نشسته
منتظر به دیدن تو گوشه ای تنها و خسته
اگه تو بخوای می مونم اگه تو بگی می خونم
این رو تو بدون همیشه عاشقت به پات می مونم
کاش همه ی دنیا رو از من بگیرند اما تو با من باشی...
کاش همه ی خیابان ها را ببندند اما من در خانه ی دل تو اسیر باشم...
کاش هر روز که از خواب برمی خیزم تو تعبیر خواب من باشی...
خــــــــدایــا…
دســتـــــانــی را در دســـتــانـــم قـــرار بــده
کــه پـــاهــایـــش بــا دیـــگـــری پــیــش نـــرود…
تو را به صدای گنجشک ها
و به بوی خوش آرزوها سوگند . . .
او را از من مگیر
او دنیای من است . . .
دختره از پسره پرسيد من خوشگلم؟گفت نه
گفت دوستم داري؟گفت نوچ؟
گفت اگه بميرم برام گريه ميکني؟ گفت اصلا
دختره چشماش پر از اشک شد و هيچي نگفت
پسره بغلش کرد وگفت:
تو خوشگل نيستي زيبا ترين هستي
تورودوست ندارم چون عاشقتم
اگه تو بميري برات گريه نميکنم چون من هم می میرم
بيا که احساست را برايت
دست نخورده نگاه داشته ام و
جسمم را به لذت بوسه ای نفروخته ام
بيا که می خواهم وقتی دستانت رابه روی احساسم می گذاری
از فرط لذت
قطره های اشک بر گونه هايت بدرخشد
می خواهم با اشکهايت بر تمام احساسم بوسه زنی
می خواهم اشکهايت تمام روحم را خيس کنند ,
بيا که سالهاستسر به ديوار نهاده ام ,
بيا ای تنها هم آغوش من , بيا . . . .
بارون که میزنه این آسمون منو دیوونه میکنه
خون گریه میکنه
هی پا به پای من تو این خیابونا
من گریه میکنم,اون گریه میکنه
بارون که میزنه باز جای خالی تو درد میکنه...

نمی دانم چشـــــــمــانتـــ با مــــــن چه میکند!!!
فقط وقتی که نگـــــاهم میکنی چنان دلـــ ـــ ـــم از شیطنــتـــ نگــــاهـــتــ می لـــرزد
که حـــــــس می کنم چقدر زیبــــــاست
فـــــــــــدا شدن ...
برای چـــشـــــمـــهایی که تمام دنیــــــای مـــــن است...

بعضي وقتا بايد تو دعوا فقط سكوت كني...
اروم بشيني و بهش نگاه كني...
به فحش هاش گوش بدي و بذاري بهونه گيري هاشو بكنه...
بعد كه ساكت شد.محكم بغلش كني و بهش بگي…
بامن نجنگ!من عاشــــــ ـــــ ـقتم...

" تــــــــــو " !!
همــانــے ڪـہ همــیـشـہ
" בوســتـش בارم "
همــانـے ڪـہ تــا غــصـّـہ ام مے گیــرב ســر و ڪلّـــہ اش پــیــدا مے شوב
و تــا مــرا نـخنـבانـב בســﭞ بـرבار نمے شوב
هـمـانے ڪـہ همــیــشـہ پـــُـر اسـﭞ از
شـور و شـاבے و زنـבگے ...
" تــــــ♥ــــو "
همیشه هــمــانے ....

سلام روزگار... چه میکنی با نامردی مردمان..
من هم ..اگر بگذارند ...
دارم خرده های دلم را...
چسب میزنم... راستی این دل ...
دل می شود ؟
خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه
که رو رگت میکشی
نمیبره
اما تا میتونه زخمیت میکنه
عاشق بهترین ها نباش…
بهترین باش…
تا بهترین ها عاشق تو باشند...